خاطرات و خطرات خبرنگاران

خاطرات ایرنایی ها

خاطرات و خطرات خبرنگاران

خاطرات ایرنایی ها

راز جاودانگی احمد بورقانی !! - بهرام گلزاده

      همکار رسانه ایم، خانم لامع زاده اخیراً در یادداشتی متفاوت، که در بخشی از آن، به چگونگی رشد "آقای مدیر"! اختصاص داشت و بنده بنای بحث در خصوص این بخش از مقاله را ندارم، زیرا پیام  خانم لامع زاده به روشنی و شفافیت، به مخاطف انتقال یافت، به بیان فضایل و ویژگی های منحصر به فرد مرحوم، فقید سعید، "احمد بورقانی" پرداخت که بسیار به جا و قابل تامل و تا حدودی نیز نوستالوژیک بود! نوستالوژیک از آن حیث، که گذشته و یاد بزرگانی چون بورقانی را در خاطره ها زنده کرد!

بورقانی، در جایی که شرایط اقتضاء نمود، سیاست ورزی کرد، هرچند رسماً و به شکل تشکیلاتی خود را مقید به ضوابط درون حزبی نکرد و عضو هیچ حزب شناسنامه داری نشد. ولی آنجاییکه به حرفه ی اصلی خود، یعنی خبرنگاری و روزنامه نگاری بازگشت، مستقل ماند  و آن را با هیچ پدیده ی دیگری معاوضه نکرد! و در سخن و عمل، در حرفه اصلی خود، یعنی رسانه، درچارچوب استانداردها و اصول حرفه ای روزنامه نگاری، ثابت قدم ماند!

تردید نباید کرد که بورقانی پیش از آنکه یک سیاست مدار باشد یک روزنامه نگار حرفه ای بود و در حرفه ی روزنامه نگاری و برای انجام این وظیفه ی خطیر، از دریچه نگاه یک سیاست مدار وارد نشد. او پناه مردم و زبان مردم بود و برای مردم نوشت! مماشات و مصلحت اندیشی، و منافع نگری شخصی، در قاموس و اراده ی بورقانی راهی و جایی نداشت! به همین علت، به قول دیگر همکار عزیز ایرنایی، آقای مسعود نوری، هنگامی بورقانی مسوولیت دفتر ایرنا در نیویورک را عهده دار بود، زمانی که متوجه شد، در جریان منازعه یک خبرنگار اعزامی و یکی از مسوولان بلند پایه ی وزارت امورخارجه، حق با خبرنگار است، در حمایت از این خبرنگار، و ایستادن شجاعانه در مقابل مقام مسوول در وزارتخانه مذکور، ذره ای تردید به خود راه نداد! و این همه ناشی از چیست؟! جز پایبندی به استقلال در امر روزنامه نگاری و رسالت خبررسانی؟!

احمد بورقانی، به معنای واقعی کلمه، به صورت مستقل و حرفه ای روزنامه نگاری یا خبرنگاری می کرد. به همین خاطر، هرچند به طور طبیعی، همانند هر انسان صاحب حقوق شهروندی، گرایش سیاسی مشخص داشت اما هیچ زمان به طور رسمی ندیدیم یا حداقل نشنیدیم که رسما وارد یک جریان حزبی و سیاسی خاص شود، و در کار مطبوعاتی، چه زمانی که مدیریت برنامه ریزی برای رسانه ها در کشور را برعهده داشت و چه آن زمان که خود مستقیم روزنامه نگاری می کرد، مدارا و رواداری، و احترام به حقوق شهروندی و رسانه ای حتی مخالفانش را نیز فراموش نکرد. بورقانی هیچ زمان، استقلال، دیده بانی، و نقد و نظارت، بر جامعه و اجتماع را که اصلی ترین خصیصه و ماموریت ذاتی رسانه است، قربانی مصلحت اندیشی ها نکرد! 

او می دانست روزنامه نگاری و روزنامه نگاران مستقل، در ایران کارکرد حزبی ندارند، بلکه به دلیل اقتضائات و شرایط خاص، ارادی یا غیر ارادی، و به ناچار نقش احزاب را ایفا می کنند! به آنان خرده نمی گرفت چون آن را امری اجتناب ناپذیر و تابعی از شرایط برای روزنامه نگاران می دید، اما خود همچنان یک روزنامه نگار ماند  و هرچند در دوره هایی به حضور در دولت، یا پذیریش وکالت مردم در مجلس، تن داد، اما همه می دانیم که سرانجام، بورقانی روزنامه نگار از دنیا رفت و سلامت و جان خود را در این راه گذاشت!          

بنابر این، به دلایل پیش گفته باید اذعان کرد، بورقانی همیشه نقش پروتاگونیست و مُثبت ایفا کرد و هیچ زمان نقش آنتاگونیست و منفی، از خود به نمایش نگذاشت! سراسر زندگی کاری و حرفه ای بورقانی سرشار از عملکرد مثبت است و همیشه نقش یک سرباز قهرمان و خط شکن و فداکار را ایفا کرده است! و  هیچ عامل درونی و بیرونی نتوانست مانع از این روند شود. می پرسید چرا؟ برای اینکه احمد بورقانی، پدیده ی روزنامه نگاری حرفه ای را شناخت ، به اصول اولیه آن پایبند ماند و تجربه طولانی هم کرد و در کنار آن، نیاز جامعه و مردم را نیز با پوست و گوشت و استخوان خود، لمس و درک کرد، بنابر این، اراده ی خود را با تئوری و تجربه ی روزنامه نگاری، و نیاز جامعه پیوند داد و سربلند از این امتحان بیرون آمد!

بورقانیِ روزنامه نگاران، ترقی و پیشرفت در روزنامه نگاری و حتی امور اجرایی و سیاست را پله پله طی  کرد و به مراتب بالاتر ارتقاء یافت و در هر جا و پشت هر میزی هم که نشست، شایستگی و ظرفیت آن را داشت! و البته به همه ی این موقعیت ها نه به خاطر مزایایش، بلکه فرصتی برای انجام وظیفه نگریست و منافع شخصی قرار گرفتن در موقعیت های برتر را مغلوب اراده و وارستگی خود ساخت! 

امروزه هر جا سخن از احمد بورقانی است، جز حسرت و آه، و بی تابی به خاطر فقدانش، نمی بینی و سخنی نمی شنوی! روزنامه نگار و روزنامه نگاری همیشه دلتنگ بورقانی است و دلتنگ نیز خواهد ماند!

احمد بورقانی، هم با خود صادق بود و هم با جامعه و هم افراد پیرامونش؛ به همین علت، همیشه محترم و بزرگ و ستودنی ماند و جاودانه شد!

این نظر نگارنده به عنوان یکی از ارادتمندان این عزیز است، تا نظر دوستان ایرنایی و خوانندگان این پست چه باشد!  بهرام گلزاده

نظرات 5 + ارسال نظر
ی چهارشنبه 12 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:20 ب.ظ

جالب بود

[ بدون نام ] جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:32 ب.ظ



هیچ می دانستید که در جریان جنگ جهانی اول حدود 40 در صد مردم ایران کشته شده اند ؟ یعنی تقریبا نیمی از کل مردم کشور .
در رابطه با جنگ جهانی اول می گویند که بزرگ ترین و ویرانگر ترین جنگ تمام تاریخ بشریت بوده و باعث مرگ بیش از 10 میلیون انسان شده است . ( رقم 10 میلیون را کمی سبک و سنگین کنید , 10 میلیون مرگ !!! در طی کمتر از 4 سال )
می دانستید که این آمار بدون در نظر گرفتن کشته های قحطی حاصل از جنگ در ایران است ؟ چرا که فقط حدود 9.5 میلیون نفر در ایران کشته شدند . از قحطی و بیماری های واگیردار که در نتیجه ی سو تغذیه در جامعه همه گیر شدند .
در فاصله ی سالهای 1293 تا 1294 خورشیدی ( 1914 تا 1915 میلادی ) اانگلستان از جنوب , دولت عثمانی از غرب و روسیه از شمال ایران را به تصرف در آوردند و حکومت وقت که کمترین توانی برای مقاومت در برابر این سیل بنیان کن دشمنان را نداشت فقط نظاره گر بود .
در سالهای بعد روسیه ی تزاری که در نوع خود کشور ضعیفی محسوب می شد در پی توافقی با دولت انگلستان , ایران را واگذار کرد . در همان زمان عثمانی ها هم به مرز فروپاشی رسیده بودند ( جنگ جهانی اول که از حیث گستردگی ابعاد شگفت آوری دارد باعث نابودی 4 امپراطوری بزرگ و قدرتمند اروپا یعنی : امپراطوری اتریش مجار , روسیه , آلمان و عثمانی شد )
بنابراین استعمار پیر تنها بازیگردان عرصه ی سیاست ایران شد و با خرید گسترده ی غلات و جلوگیری از واردات کالا به ایران و اجازه ندادن برای ورود کمکها دولت آمریکا به ایران باعث ایجاد نایابی مواد غذایی در کشور شد و خشکسالی و بارندگی کم هم قوز بالای قوز شد و چنان قحطی در کشور بروز کرد که بیش از 40 درصد مردم ایران را به کام مرگ برد ( 1917 تا 1919 ) .

۲ جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:33 ب.ظ

نکته ی جالب گزارشهای دلسوزانه ی سفیر وقت دولت آمریکاست که باعث می شود محموله های بزرگ مواد غذایی برای کمک به مردم تیره روز ایران ارسال شود که انگلیسیها به هیچ وجه اجازه ی ورود آنها را به کشور نمی دهند .
" داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامی انگلستان و نماینده سیاسی آن دولت در غرب ایران در سالهای 1918 و 1919 درباره قحطی درغرب ایران اینگونه می نویسد:
" اجساد چروکیده زنان و مردان? پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنان همچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده اند و یا ریشه هایی که از مزارع در آورده اند به چشم می خورد؛ با این علفها می خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر? پابرهنه ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انسان نداشت?چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزید و در حالی که نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کرد...". مرحوم محمد علی جمال زاده تلفات وحشتناک شیراز را این طور روایت می کند:
"جنگ اول جهانی در آستانه اتمام بود[ پائیز 1918] که در دل شبی تاریک و هولناک سه سوار ترسناک که هر کدام شمشیر و شلاقی به بر داشتند به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن وارد شدند. یک سوار نامش" قحطی" دیگری" آنفلوانزای اسپانیایی" و آخری" وبا "بود. طبقات فقیر? پیر و جوان? همچون برگ پائیزی در برابر حمله این سواران بی رحم فرو می ریختند. هیچ غذایی پیدا نمی شد? مردم مجبور بودند هرچه را که می توانستند بجوند و بخورند. به زودی گربه و سگ و کلاغ را نمی شد یافت. حتی موش ها نسلشان بر افتاده بود. برگ? علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله می کردند. در هر گوشه و کنار? اجساد مردگان بی کس و کار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند...".
نکته ی جالب توجه آن است که بعدها به هیچ عنوان از این نسل کشی و توحش انگلیسیها نامی به میان نیامده و هرگز کسی عنوان نکرد که هیچ کشوری به اندازه ی ایران از جنگ جهانی اول آسیب ندیده , جنگی که ایران در آن بی طرف اعلام شده بود .
عجیب نیست که اتفاقی که فقط 90 سال قبل در کشورمان روی داده به این اندازه برای ما ناشناخته و مجهول باقی مانده بوده ؟

یشسب جمعه 14 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:34 ب.ظ

خیلی وقت همه فهمیدن این مرگ بر امریکا برای فراموش کردن انگلیسه...... شاید هم نقشه انگلیس ها.....

کتا سه‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:49 ب.ظ

ورود حزب الله لبنان به بحث" مکتب ایرانی" ؟
سید حسن نصرالله: در ایران امروز چیزی به نام تمدن پارسی پیدا نمی شود
دبیرکل حزب الله لبنان گفت: آنچه در ایران هست تمدن اسلامی است. آنچه در ایران هست دین محمد عرب هاشمی مکی قریشی تهامی مضری [اشاره به نسب عربی و اجداد پیامبر اسلام] است و بنیانگذار جمهوری اسلامی پدر در پدر عرب بوده و فرزند پیامبر خدا محمد است.
'در ایران امروز چیزی به نام پارسی سازی یا تمدن پارسی پیدا نمی شود'

به گزارش جهان در دو سه روز اخیر ویدئویی از یکی از سخنرانیهای تلویزیونی سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان در سایت یوتیوب منتشر شده است.

ویدئو شامل بخشهایی از دو سخنرانی جداگانه سید حسن نصرالله است که سال گذشته در زمانهای متفاوتی ایراد شده است. همچنین متن این اظهارات در سایت اینترنتی المنار، متعلق به حزب الله لبنان وجود دارد و قابل دسترسی است.

ترجمه سخنان بخش نخست ویدئو این است: " ... شاید منظور، ایران باشد اما در ایران امروز چیزی به نام پارسی سازی یا تمدن پارسی پیدا نمی شود. آنچه در ایران هست تمدن اسلامی است. آنچه در ایران هست دین محمد عرب هاشمی مکی قریشی تهامی مضری [اشاره به نسب عربی و اجداد پیامبر اسلام] است و بنیانگذار جمهوری اسلامی پدر در پدر عرب بوده و فرزند پیامبر خدا محمد است که درود خداوند بر او و خاندانش باد. امروز رهبر در جمهوری اسلامی، امام سید خامنه ای قریشی هاشمی، فرزند پیامبر خدا و فرزند علی بن ابی طالب و فاطمه زهراست که عرب بودند. شاید منظور ایران باشد ...".

در بخش دوم ویدئو سید حسن نصرالله سخنانی در مورد حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران بیان می کند: "... در چند هفته اخیر، بعضی ها رؤیای پایان انقلاب اسلامی و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی را در ایران در سر پروراندند اما این رؤیاها سراب است. این ایرانی که خیلی ها در دنیا رخدادهای اخیرش را بزرگنمایی کردند، من امروز به شما تأکید می کنم که این ایران، نظام و حکومت و مردم و نخبگانش به برکت وجود رهبری حکیم، شجاع، رحیم، مدیر و مدبر، رهبری تاریخی که جناب امام سید خامنه ای – سایه اش پاینده باد – است، و به برکت حضور تاریخی سی ساله مردم، امروز نیرومندتر از پیش از بحران خارج شده و همین گونه که هست خواهد ماند ...".

آنچه در ایران هست تمدن اسلامی است. آنچه در ایران هست دین محمد عرب هاشمی مکی قریشی تهامی مضری [اشاره به نسب عربی و اجداد پیامبر اسلام] است و بنیانگذار جمهوری اسلامی پدر در پدر عرب بوده و فرزند پیامبر خدا محمد است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد