خاطرات و خطرات خبرنگاران

خاطرات ایرنایی ها

خاطرات و خطرات خبرنگاران

خاطرات ایرنایی ها

نماینده مجلس یا آبدارچی!!

 حدود 20 ساال پیش من خبرنگار حوزه ریاست جمهوری بودم و دوست عزیزم مسعود نوری خبرنگار حوزة ‌مجلس.

یک  روزمسعود   ( به دلیل گرفتاری شخصیش)  از من خواست  به  مجلس برم و کلاسورش را در روابط عمومی مجلس بردارم و دونگ هفتگی صبحانه اش را به آقای بلوچ از خدمتگزاران زحمتکش مجلس بدهم .

به  دوستانم فروغی و میرفخرایی خبرنگاران تلویزون و روزنامه جمهوری اسلامی در مجلس ، التماس دعای مسعود را گفتم و اضافه کردم چون من آقای بلوچ را نمی شناسم هر وقت او را دیدید،  منو خبرکنید.

رفتن به مجلس برام تازگی داشت به جایگاه تماشاچی ها رفتم و به داد و فریاد و موافقت ها و مخالفت ها و نطق های پیش از دستور ملال آور نمایندگان گوش می کردم. خلاصه کنم به دلیل جذاب بودن این بحثها،  خوابیدم !!!

خلاصه گفتم می خوابم و بعد خبرها را از دوستان می گیرم ( به این می گویند پوشش خبری ) .

یه دفعه یکی از دوستان خبرنگار،  منو از خواب ناز بیدار کرد و گفت :باقری بیا.

در سالن بیرون از جایگاه تماشاچی ها دیدم میرفخرایی و فروغی دور مرد میانسالی با کت و شلواری مندرس ، یک عینک ته استکانی ، و ظاهر تیپیک یک زحتمکش ر ا حلقه زده اند و گل می گند و گل می شنون /

منم برای اینکه کمی گل بگم و گل بشنوم اول خواستم که امانتی مسعود را بدم.

150 تومنی مسعود را از لای کلاسور در آوردم و در دستام گرفتم و گفتم :

- تا یادم نرفته اول بذارید امانتی شما را بدم !

او گفت:  گمان نکنم بنده امانتی ای نزد جنابعالی داشته باشم .

دیدم این حرفها به حرفهای یک آدم شیش کلاس به بالا می خوره و صحبت کردنش  به  یک زحتمکش نمی خورد.

شک کردم .تو دلم گفتم شاید کس دیگری را با آقای بلوچ اشتباه گرفته باشم .

- جنابعالی ؟

من دکتر ....  نماینده ..... و  رئیس انجمن اسلامی استادان دانشگاههای ایرانم .اومدم اعلامیه انجمن اسلامی استادان را به مناسبت دهه فجر به شما بدم .

فهمیدم که گاف خیلی خیلی کوچکی کردم .فروغی رند و میرفخراییی رند که دور ما حلقه زده بودند از گاف استثنایی من زدند زیر قهقه .

خنده و.

منم که تا  اون موقعه خودم را نگه داشته بودم از خنده اونا زدم زیر قهقه و سه تفنگدار برای جلوگیری از قهقه های بیشتر اعلامیه را گرفتیم ومثل بچه های آدم   دکتر ...را که به سه خبرنگار  خل و چلی – که بی جهت می خندند، ترک کردیم .

راستی تقصیر من چی بود. اگر آقای ...عینگ ته استکانی  و لباس ژنده نپوشیده  بود من این گاف را نمی کردم .

م. ر. ب

نظرات 1 + ارسال نظر
امیر دهنوی چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:53 ب.ظ http://www.linknegar.com

سلام. دوست عزیزم خوشحالم که وبلاگی پربار دارید . از طرف سایت لینک نگار دات کام مزاحمتون میشم. تو این سایت سیستمی کاملا هوشمند طراحی کردیم که با توجه به پارامترهای کاملا عادلانه که از گوگل دریافت می کند تعداد بازدید شما را دریافت کرده و در گوگل و موتورهای جستجوی دیگه مثل یاهو ثبت می کنه. بنابراین هم مطالبتان در سایت ثبت می شود و هم در گوگل ایندکس میشود و هم اینکه تو کلی وبلاگ دیگه هم به نمایش در میاد حسن این کارم اینه که بازدیدتون بیشتر می شه و می تونین سایت پربازدهی رو مدیریت کنید. شما می تونید به هنگام آپ دیت وبلاگ خود لینک مطلب جدید رو تو لینک باکس قرار بدید تا در مدت زمان کمتری مطلبتون بازدید مورد نظرشو بگیره. برای ورود به جمع ما کافیه ثبت نام کنید و کد لینک باکس رو تو قالبتون قرار بدبد و بعدش لینکهاتون رو ثبت کنید. یه خواهش دیگه داریم اونم این که برای ثبت نام از اینترنت اکسپلور استفاده نکنید و از مرور گرهای دیگه ای مثل فایر فاکس، نت اسکیپ و ... استفاده کنید تا ثبت نام دقیق انجام بشه البته این فقط یه پیشنهاده. قبل از ارسال لینک قوانین رو مطالعه بکنید و توجه داشته باشید که در صورت استفاده از یک لینک در زمان های مختلف سیستم به صورت هوشمند شما را حذف کرده و متاسفانه عضویت تان رو ملغی می کنه که این واقعا برای ما ناراحت کننده هست که دوست گلی مثل شما رو از دست بدیم. نکته آخر این که اگر به مشکلی برخوردین با ای دی ما تماس بگیرین تا کمکتون کنیم. [گل][گل][گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد