خاطرات و خطرات خبرنگاران

خاطرات ایرنایی ها

خاطرات و خطرات خبرنگاران

خاطرات ایرنایی ها

آقای محوریاب، معاون ارتباطات رییس جمهور!! مجید زاغری

  سال 1377 همراه رئیس جمهور وقت ( سید محمدخاتمی) به مشهد سفر کردم . طبق روال اینگونه سفرها ،  رئیس جمهور در  جمع مردم هر شهر سخنانی ایراد می کرد که به چند بخش" یادآوری نام و خاطره شخصیت های برجسته، اعلام تعداد شهدا و جانبازان و بسط این موضوع به میزان رشادت مردم آن خطه و  همچنین بیان مشکلات و نارسایی های موجود در آن منطقه و اینکه وجود این مشکلات در شان مردم نیست و و دادن وعده هایی برای مرتفع ساختن مشکلات  و  اعلام طرح های عمرانی و اقتصادی در شرف افتتاح یا در دست اجرای منطقه " اشاره می کرد ... این روال در هر شهری تکرار می شد و من در هرشهر نام چند چهره برجسته نام برده شده رو درخبر قید می کردم .

آقای خاتمی درجمع مردم مشهد نیز طبق همین روال از شخصیت های بزرگ این شهر نام برد که تقریبا نام 20 شخصیت برده شد و براساس اصول خبرنویسی برای تنظیم بهتر خبر فقط به ذکر نام چند چهره برجسته تر و نامی تر بسنده کردم.

خبر مخابره شد و چند ساعت بعد آقای خوشرو معاون ارتباطات  دولت  مراجعه کرد و برخلاف نامش با ترشرویی به من توپید که فلانی چرا نام همه چهره هایی که آقای خاتمی اعلام کرد در خبر نیاوردی و منم با خونسردی توضیح دادم که کار خبرنگاری کتابت و تاریخ نگاری نیست بلکه خبرنگار باید به صورت مختصر و مفید تمامی مطالب مهم یک سخنران رو تنظیم خبری کنه ...

 اما این آقا گفت ما شما رو نیاوردیم که هرطور دوست داری بنویسی و باید همه مطالب رو مو به مو بنویسی.

دوباره با خونسردی گفتم من خبرنگار یک رسانه دولتی هستم که با هزینه دولت اومدم نه هزینه پدری شما و براساس تعالیمی که دیدم خبر تهیه می کنم و بهتره شما هم به کاری که تجربه و تسلط نداری دخالت نکنی.

 این جرو بحث و جدل ما با وساطت آقای صادق روحانی نژاد خبرنگار صدا و سیما پایان گرفت و آقای خوشرو باعصبانیت رفت و منم خودمو  برای هرگونه برخورد آماده کردم.

نیم ساعت بعد ( حدود ساعت 12 شب ) آقای وردی نژاد مدیرعامل وقت با من تماس گرفت و وقتی توضیح من رو درباره تنظیم خبر شنید ضمن تشکر و خسته نباشید گفت خبرت رو خوندم و خیلی هم خوب تنظیم شده بود شما با جدیت به کارت ادامه بده .

بعدها  جرو بحث های خبری و ممانعت من برای دخالت های بی مورد آقای خوشرو در تنظیم اخبار باعث شد که ایشان خصومت شخصی با من پیدا کنه و حتی بارها تلاش کرد نامم رو از فهرست خبرنگاران اعزامی به سفرهای خارجی رئیس جمهور خط بزنه اما آقای وردی نژاد تا آخرین روزی که در این حوزه فعالیت کردم تاکید داشت که تمامی سفرهای داخلی و خارجی رو باید فقط من برم و واقعا این حمایت های مثال زدنی رو از کمتر مدیری سراغ دارم که به حق این چنین پشتیبان و حامی نیروی خودش باشه .امیدوارم ایشان هرجا که هست موفق و پیروز و در پناه داور برحق باشه. 

 -------------------------------------

*آقای خوشرو به دلیل تلاش و اصرار بر نقش  آفرینی در نحوه تنظیم اخبار در جمع خبرنگاران به "محور یاب" شهره شده بو د.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
حسین زاغری سه‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:16 ق.ظ http://hosseinzaghari.blogfa.com

سلام امیدوارم ایام به کامت باشه مجید جان
داشتم فامیلی خودم رو که گویا از روی کوجیک بودن دنیا وجالبیش سرج میکردم که ببینم چند چند هست این فامیلی که به اسم شما هم برخوردم
خواستم عرض ادبی بکنم وبگم که خوشحال هستم که خبرنگار هستی
چون من هم خیلی علاقه دارم وتازه شروع کردم البته تازه با ثبت نام تو کلاس ها
خیلی خوشحال شدم
به امید دیدار

چگونه با نفهمی محمود صارمی خبرنگار چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:22 ق.ظ

چگونه با نفهمی محمود صارمی خبرنگار را به کشتن دادند؟ ـ۸۳ کلیک
mmoeeni1010.blogspot.com
دوازده سال بعد از کشتار ماموران ایرانی، و از جمله محمود صارمی؛ خبرنگار، در مزار شریف، محمدحسین جعفریان، وابسته فرهنگی وقت ایران در افغانستان (تصویر مقابل)، با انتشار یادداشتی زیر عنوان "وقتی ژنرال دماغش را بالا نکشید" در شماره اخیر هفته نامه همشهری جوان (شماره 273)، از دستور به اعزام محمود صارمی به مزار شریف تنها یک روز قبل از سقوط این شهر به دست طالبان، در حالی که وی دوران نقاهت پس از عمل جراحی آپاندیس را سپری می کرده و عدم تسلط مقامات ذیربط در ایران به وضعیت مزار شریف نوشته. جعفریان عنوان می کند که "اگر اشتباه نکنم صبح شانزدهم مرداد ماه 77 بود. (شهید ناصری) اول صبح آمد به اتاقم. صمیمیت عجیبی بین ما بود. اصرار کرد و تقریبا التماس کرد، بروم. گفتم چرا بقیه نمی روند؟ گفت آنها هم باید بروند اما مسوولانشان در تهران نمی فهمند اینجا چه می گذرد. اختیارشان دست من نیست اما تو که می توانی بروی برو. به خدا اینجا ماندنت حرمت شرعی دارد. خدایا! چه وداعی داشتیم. یک پرواز آمده بود فرودگاه یا به قول افغان ها "میدان هوایی" که در سمت دیگر شهر بود و هنوز از دسترسی طالبان دور مانده بود. بیم آن می رفت طالبان سر برسند و هواپیما را بگیرند. به سرعت به فرودگاه رفتیم. بشنوید از تهران که محمود صارمی که هنوز در بیمارستان بود و ایام نقاهت پس از عمل آپاندیس را می گذراند امر می کنند که فوری عازم مزار شریف شود. بر اساس شواهد موجود کاملا قابل درک بود که اگر شهر سقوط کند بچه های ما نه لزوما به دست طالبان، اما بی شک مورد حمله قرار می گیرند. خدا می داند برای من عامی که بچه کوی پنج تن محله طلاب مشهد بودم، مشهود بود اما نمی دانم چرا آن هایی که امر به ماندن بچه های ما در مزار شریف کردند این را نفهمیدند. صبح شانزدهم مرداد ماه 77 هواپیمایی که محمود صارمی هم در آن بود در مزار شریف به زمین نشست و به سرعت دوباره آماده پرواز شد ... من به همراه چند تن دیگر با این هواپیما صبح جمعه آمدیم به ایران (مشهد) و صارمی ماند. شماره یکی از مسوولان مهم تصمیم گیرنده را داشتم. با بدبختی پیدایش کردم. توضیح دادم که آن جا چه خبر است و گفتم ممکن است چه اتفاقی بیفتد. گفتم یک ساعت نمی شود که از مزار آمده ام، گفتم ... و او گفت: "اگر شما دو ساعت پیش از آن جا آمده ای من ده دقیقه به ده دقیقه با آنجا در تماسم. این طورها هم نیست" و قطع کرد ... و فردا هفدهم مرداد (روز خبرنگار!) ساعت ده صبح شهر سقوط کرد. یک عده ناشناس آمدند کنسولگری و همه را در اتاقی در زیر زمین کنسولگری جمع کرده و به رگبار بستند و هشت دیپلمات و یک خبرنگار ما را به شهادت رساندند. محمود صارمی هنوز بخیه های آپاندیسش را باز نکرده بود ... به قول مرتضی سرهنگی که می گوید "حسین جون! عجیبه که این همه چیزای ساده را من بچه چهارصد نازی آباد یا تو بچه کوی طلاب مشهد می فهمیم اما این ها با این همه علوم و فنون و مدارک و مدارج نمی فهمند" و چه بهای سنگینی دارد گاهی این نفهمیدن...


زمان ثبت : سه شنبه 31 خرداد ماه سال 1390 ساعت 09:20
نویسنده : نه خبرنگارم نه روزنامه نگار م
وب/وبلاگ : نه خبرنگارم نه روزنامه نگارم...؟ایرانی مسلمان ومخاطب ایرنام
برادر ارجمند وگرامی
باسلام وعرض ارادت
فرصت غنیمت شمرده
هرگز یادمان نخواهد رفت روزهای سختی را که برما گذشت که جنابعالی وسایر عزیزان ایرنائی یارویاورمان بودید
نه سیاسی ام نه خبرنگار نه روزنامه نگار...؟
علاقه مندم به خبر ..؟
خدمات همه خبرنگاران وروزنامه نگاران آگاهی بخش به جامعه بشری راارج می نهیم
آری ...بارها وبارهاشنیدم وشنیدیم که ایرنا قلم بزن نظام است؟آری هیچکس منکر زحمات وصداقت بچه های خون گرم وباصفای ایرنا نیست ونخواهد بود همه خوب می دانیم که پارس به ایرنا درچه شرایطی لقب یافت؟همه خوب می دانیم خدمات بچه های ایرنا در زمان جنگ چگونه درخشیدند ...وخبرسقوط مزارشریف وجنایت طالبان را که خبرنگار ایرنا چگونه باخون خود نوشت به سراسر جهان با خون مخابره کرد؟همه خوب می دانیم خبرسقوط صدام دیکتاتور را بچه های ایرنا چگونه درصدر اخبار جهان قراردادند . همه خوب می دانیم که ایرنا با تقدیم چند ین شهید وده ها نیروی ایثارگر وجمع کثیر نخبه وهزاران گزارش و خبر دیگر ....که ایرنائی ها با عشق واعتماد بنفس برای حفظ وهویئت وحیثیت ایران وایرنا جانفشانی کردند.وچگونه ایرنا همیشه درصدر بود وهمه خوب می دانیم که عنایت مدیر عامل وقت وتلاش شما عزیزان برای روزنامه ایران.را...؟
متاسفانه دراین ورزها و عصر ارتباطات وقرن بیست یکم بنظر می رسد خط وربط قطار ایرناوروزنامه ایران کمی از ریل ایرنای واقعی خارج شده وهمگی شاهد این افت خبر .محبوبیت وکارهای کلیشه ای .. عقب ماندن از سایر خبرگزاری ها ورقبا هستیم ..کپی پیس تحکم وحال وهوای اون ایرنای سالیان قبل را ندارد؟ بعنوان یک ایرانی مخاطب وعلاقه مند ودلسوز البته نه وامدار کسی نمی دانم چرا....وچه خبر شده آنانی که روزها وشب ها درسرما وگرما ودرسختی ها وکمبودها بحرانها ی داخل وخارج با صفا وصمیمیت وهمدلی فارغ از رنگ ونگاه .... برای منافع ملی قلم می زدند وایرنا را برای همه ایرانیان بعنوان خانه خود می دانستند ... نمی دانم چه اتفاقی افتاده که جمعی رفته اند شنیده شده که جمع دیگری از عزیزان برای رهائی از ایرنا بطور روز شمار اینگونه دعا می کنند وچشم انتظار حکم پایانی یا باز خریدی هستند تا بتوانند هرچه زودتر خود را ازاین فضا وخانه خلاص کنند؟امید است دست اندرکاران خیر اندیش وفرهنگی ودرد آشنا تا دیر نشده به حال این رسانه ملی که حاصل تلاش بی وقفه وسرمایه کشور وخون پاک شهدا ونیروهای خدوم وخدمتگزار می باشد فکری بکنند تا بیش از این پرسنل صدیق وزحمتکش ویاران خوب وباصفا وحقیقت یاب وآگاهی آفرین ومخلص یکی پس از دیگری مجبور به ترک ایرنا نباشند .و برادر ایمانی جناب آقای جوانفکر که خود شان از نیروهای قدیمی ودلسوز سازمان هستند سرمایه های ایرناودوستان وهمکاران شان را که یکی پس از دیگری از دست ندهند وحتی آنانی را که آرزوی رفتن از ایرنا را دارند به راحتی حکم شان راامضاء نکنندو ترتیبی اندیشه فرمایند واز این رفتن هاخوشحال نباشند و برای عاقبت ایرنا ونظام خیر خواهانه تصمیم بگیرند. اینک برحسب وظیفه انسانی فرارسیدن 17 مردادماه روز خبرنگار وگرامی داشت یاد ونام تمامی شهدای عرصه خبر را پیش آپیش به شما عزیزان خبرنگار وهمکاران برادر شهیدم در ایرنا وسایر رسانه هاتبریک می گویم
به امید توفیق روز افزون ودعای خیر برای همگان وآینده بهتر برای ایرنا
ارادتمند حجت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد